از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است....
"قیصر"
دلم گرفته.....از حیاتی که در بند آن اثیرم
از زندگیی که به اجبار میکنیم!
پنجره میخوام.یه پنجره رو به حیاتی جدید.
خدایا....فقط یکی...
من به یک پنجره ی رو به تو هم قانعم....
نظرات شما عزیزان:
!
نوشته شده در جمعه 29 مهر 1390برچسب:my heart, ساعت
17:20 توسط nastaran|
آخرين مطالب
Design By : Pichak |